اميرمحمداميرمحمد، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره
امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره
ازدواج ماازدواج ما، تا این لحظه: 16 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره
امیر علیامیر علی، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره
عقد ماعقد ما، تا این لحظه: 18 سال و 10 ماه و 26 روز سن داره

اميرحسین جون و امیرمحمد جون و امیرعلی جونم

روز مادر

روز مادر همراه بابا رفتي بيرون تا کادو بخري.تو يه مغازه از يه کيف سبز خوشت مياد و گير ميدي که براي مامان همينو بخريم.آخرش به يه کيف قهوه اي راضي مي شي.اصلا راضي به زحمتت نبوودم ماماني.خيلي دوست دارم.بووووووس
23 ارديبهشت 1392

آخرین جمعه ای هست که با همیم

خوشکل مامان سلام.امرور آخرین جمعه ای هست که با همیمفردا بعد6 ماه میرم سر کار .تو داداشی هم میاین خونه مامانی.یه کحولو داغی!!!!!!!!عشقم ار الان اسه فردا نکرانم.خیلی دوست دارم بووووووووووووووس
23 ارديبهشت 1392

<no title>

عزیزم سلام.رفتی باغ مامانی بهت خوش بگذره.همش داداشیت رو تو رروزک دور میدی
23 ارديبهشت 1392

6ماهگیت مبارک امیرمحمد مامان

خوشگل مامان نیم سالگیت مبارک.خدا رو شکر روزای سخت نوزادیت تموم شد.دیروز واکسن 6 ماهگیت رو زد یم.تا الان هر 4 ساعت بهت قطره دادم.خدا رو شکر از واکسن 4 ماهگیت راحت تر بود.اولین سوپ ماهیچه و برنج و هویج رو هم به سلامتی خوردی و خوشت اومد.خدا رو شکر.این هفته 3 روز روهمراه مامانی بودی.با امیرحسین.بهت خوش گذشت زیاد.روروئک سوار میشی فقط یه کوچولو دنده عقب میری.هنوز از سینه خیز رفتن خبری نیست.خپل مامان.دوست دارم عاشقتم.
23 ارديبهشت 1392

من و داداش جونم

عزیز مامان سلام.به داداشیت گیر می دی یه کوچولو اذیتش میکنی.البته تو کاراش کمکم میکنی مثلا داوطلبانه پوشکش رو می بری.یا بیسکوییت و فرنیش رو می خوری!!!!!!!!!!!مثل داداشی لباس می پوشی.خیلی دوست دارم.بوس
23 ارديبهشت 1392

اولین تاب بازی و اولین سوپ کدوسبز!!

جیگر مامان سلام.دیروز همراه مامانی و داداشی پارک رفتین و من که اومدم بیهوش بودی واسه خودت تاب بازی هم کرده بودی.امروز هم تا مامانی چادر سرش کرد زودی به صدا در اومدی و یه سری حرکات جالب که منم ببرین.ما که کوتاه اومدیم و دوباره بلیرون رفتی.فدات بشم دردری مامان
23 ارديبهشت 1392

<no title>

عزیز مامان سلام می خوام از کارات بگم:تا از خواب بیدار میشی اول میخندی خنده هاتم کاملا صدا دار شده و از سر شوق و ذوق جیغ خوشگل میزنی و دل ادمو آب میکنی , منظورتوخیلی واضح میرسونیکه چی میخوای , عاشق حرف زدنو بازی کردنی , کلا هر چی که به دستتمیرسه میره سمت دهنت وصداهای بامزه از خودت درمیاری و تا از خواب پا میشی و منو میبینی میخندی ,همش میخوای صاف وایستی همه جارو ببینی ...عاشق این هستی که پارچه بندازم رو صورتت و یهو بکشمو بگم دااااااااالی و تو بخندی خیلی خوش اخلاقو آرومی کنجکاویت بیشتر شده و میخوای همه چیو بگیری دستت و ببینی چیه هر چی دستت میرسه مستقیم میبری تو دهنت پستونکتم خودت در میاری و میذاری تو دهنت هروقت نگاهت به من میفته میخندی , شصت پاه...
23 ارديبهشت 1392

ماکارونی آشیانه ای

پسر گلم سلام .با دادشی بازی میکنی و سرگرمش میکنی.یه وقتایی هم رو اعصابمون راه میری.یه حرف خیلی بد هم چند روزه یاد گرفتی:کثافت جان!!!خدا به دادمون برسه.امروز هم هوس ماکارونی آشیانه ای کردی که خودمون نوش جان کردیم.(بابا نبود!!!)شب بهت پیتزا دادم که خودت تو درست کردنش کمکم کردی
23 ارديبهشت 1392